جواد مرشدی: جمعه گذشته ترامپ در مصاحبه ای اعلام کرد که نامه ای به رهبرانقلاب اسلامی ایران ارسال کرده و درخواست مذاکره داده است. ترامپ در این مصاحبه بار دیگر با بیان این ادعا که می خواهد درباره توافق هسته ای جدید با ایران مذاکره کند، مدعی شد« باید کاری انجام شود زیرا ایران نمیتواند سلاح هستهای داشته باشد.»
رهبر انقلاب نیز نیز روز شنبه ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۳ در دیدار سران قوا و جمع زیادی از کارگزاران و مدیران ردههای مختلف کشورگفتند: «بعضی دولتها و شخصیتهای قلدر خارجی اصرار به مذاکره میکنند در حالی که هدف آنها از مذاکره حل مسائل نیست بلکه از مذاکره به دنبال تحکّم و تحمیل مسائل مورد نظرشان هستند که اگر طرف مقابل قبول کرد چه بهتر، اما اگر قبول نکرد، جنجال راه بیاندازند و او را به ترک مذاکره متهم کنند.»
رهبر انقلاب اسلامی هدف طرف مقابل از تکرار مذاکره را ایجاد فشار در افکار عمومی دانستند و افزودند: «میخواهند در افکار عمومی تردید ایجاد کنند که چرا با وجود اعلام آمادگی آنها برای مذاکره، ما حاضر به مذاکره نیستیم در حالی که هدف آنها مذاکره نیست بلکه تحکّم و تحمیل است.»
این نامه توسط انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس امارات متحده عربی در حالی به دست ایران رسید که هنوز از محتوای دقیق آن خبری نیست. مشخص نیست پس از این تحولات تهران و واشنگتن به کدام سمت گام خواهند برداشت. در گفتگو با ابراهیم متقی، کارشناس ارشد مسائل بین الملل به شیوه ارسال این نامه و بازخورد آن پرداخته است.
بیش از یک هفته از طرح ارسال نامه توسط ترامپ به ایران می گذرد و حالا این نامه توسط امارات به ایران ارسال شده، بنظر شما چرا علیرغم حضور کشورهای میانجی همچون عمان و قطر امارات برای ارسال این نامه به ایران انتخاب شده است؟
طبیعی است کشوری که قدرت بزرگتر است از ابزارهای متنوعی برخوردار است و سعی میکند این ابزارها را در فضای رسانهای به رخ طرف مقابل بکشاند اما یک نکته جدی وجود دارد و آن مسئله مقاومت است. اولین بار بحث مقاومت توسط فوکو مطرح شد، فوکو اندیشه مقاومت را اندیشه بازیگرانی دانست که از قدرت کمتری برخوردار هستند اما اراده لازم برای بقا را دارند به همین دلیل است که فضای ارتباطی و رسانهای ایران و آمریکا در این یک هفته گذشته در وضعیت ابهام قرار داشته است.
آمدن قرقاش به ایران یک انگاره را تقویت میکند/ فضای کنونی ابهامآلود است/ دو مسیر بهتر برای انتقال پیام وجود داشت؛ چرا به این شکل؟!
نکته اولیه این است که آمریکاییها مسیر درستی را برای انتقال پیام انتخاب نکردند، ایران در ایالات متحده دفتر نمایندگی دارد که در طی ماههای گذشته تلاشهای زیادی را در ارتباط با موضوعات مختلف انجام داده و آمریکا می توانست این نامه را از طریق این دفتر به ایران ارسال کند.
مسیر دوم این بود که با توجه به اینکه نماینده دیپلماتیک سوئیس به عنوان نماینده ایالات متحده در ایران محسوب میشود، این مسیر می توانست مسیر مطمئن و کارسازتر باشد، فضایی که امروز وجود دارد فضای ابهام است.
بنظر من یک هفته زمان برای ارسال یک پیام آن هم در عصر ارتباطات و آن هم در فضایی که ترامپ با گروههای رسانهای هم مرتبط است نشان دهنده یک نوع ناکارآمدی است. به هر ترتیب آمدن وزیر مشاور در امور خارجه امارات به ایران این انگاره را میتواند تقویت کند که علاوه بر اینکه نامهای منتقل میشود این فرد میخواهد یک نوع پیام دیپلماتیک برای میانجیگری را داشته باشد.
پس از گفتگوهای تلفنی ترامپ و پوتین همگان بر این باور بودند که روسیه نقش میانجی میان ایران و آمریکا را بر عهده خواهد گرفت و برخی معتقد بودند شاید این نامه از طریق روسیه به دست مقامات ایران برسد.
شأن روسیه در سیاست بینالملل خیلی بالاتر از این است که انتقال دهنده یک پیام باشد، روسیه میتواند به عنوان یک قدرت بزرگ نقش میانجی را داشته باشد ولی طبیعی است که این فرایندها عموماً باید از طریق بازیگران منطقهای انجام شود. امارات، قطر و عربستان سه بازیگر منطقهای هستند که میدانند اگر مسائل ایران و آمریکا و اسرائیل در وضعیت تصاعد بحران قرار بگیرد ناامنی ممکن است به حوزههای منطقهای تسری پیدا کند، به همین دلیل آن ها تلاش میکنند که یک نوع بازدارندگی را در ارتباط با ناامنی فراهم کنند به هر ترتیب ورود وزیر مشاور در امور خارجه امارات تسهیلگر انتقال این پیام باشد و علاوه بر آن نشان بدهد که امارات میتواند نقش میانجی موثری داشته باشد اما یک نکته فنی وجود دارد و آن این است که دیپلماسی به ویژه دیپلماسی مبتنی بر میانجیگری زمانی معنا پیدا میکند که بازیگران در وضعیت یک نوع گود فیس یا حسن نیت قرار داشته باشند اگر هر کدام از بازیگرها انگاره مربوط به حسن نیت در پیام و اهدافشان وجود نداشته باشد طبیعی است که چالشهایی را ایجاد خواهد کرد.
پیشتر مذاکرات جمهوری اسلامی و سه کشور اروپایی در چند دور برگزار شد و اخیرا هم دیدارها از سرگرفته شده است. بنظر شما گزینه آمریکا در این شرایط چه خواهد بود آیا همچنان به فشار حداکثری و اعمال فشار خود ادامه خواهد داد و اینکه تروئیکای اروپایی چه حد می تواند بر کاهش این فشار تاثیر گذار باشد؟
بحثی که وجود دارد این است که اولا کشورهای اروپایی اگرچه اختلافاتی با ایالات متحده دارند و در رابطه با مسائل مربوط به تعرفه ها یا موضوعاتی در رابطه با کانادا و بحث های مربوط به تجارت جهانی با همدیگر اختلاف نظر دارند اما یک نوع عقلانیت راهبردی وجود دارد و این اختلاف نظر را از این حوزه به عرصه کنش خودشان با ایران تسری نمی دهند، کشورهای اروپایی یعنی آلمان، فرانسه و انگلیس که امروز سفرایشان به وزارت امور خارجه احضار شدند و بحث اصلی هم مربوط به مسائلی بود که در فضای شورای امنیت در صدد اعمال فشارهای جدید به گونه ای مشترک علیه ایران بودند، آن ها پیرو و دنباله روی ایالات متحده خواهند بود. بنابراین مجموعه های اروپایی و امریکا به تنهایی می توانند زمینه های لازم برای اسنپ بک را بوجود بیاورند از طرف دیگر مذاکراتی که ما اخیرا با اروپایی ها در دو مرحله داشتیم با همین تروییکای اروپایی، به نتیجه مشخصی نرسیده، کشورهای اروپایی حتی زمانی که ترامپ در دوره گذشته ریاست جمهوری از برجام خارج شد، هیچگاه آن ساز و کارهای همکاری اقتصادی را با ایران عملیاتی نکردند.
یک کارشناس مسائل بین الملل درباره انتقال نامه ترامپ توسط امارات به ایران گفت: آمریکاییها مسیر درستی را برای انتقال پیام انتخاب نکردند، ایران در ایالات متحده دفتر نمایندگی دارد که در طی ماههای گذشته تلاشهای زیادی را در ارتباط با موضوعات مختلف انجام داده و آمریکا می توانست این نامه را از طریق این دفتر به ایران ارسال کند.
ثبت دیدگاه