نخست باید این نکته را بپذیریم که درباره گاز، شرایط آب و هوایی اهمیت ویژهای دارد و از این نکته نیز نباید غافل شد که ما گاز را از دیرباز در کشور داشتهایم، در زمان انقلاب اسلامی ما چند ۱۰ هزار مشترک گاز داشتیم و امروز این تعداد به ۲۷ میلیون مشترک رسیده است و تنها برای مقایسه باید گفت مشترکان دائمی همراه اول امروزه حدود ۲۲ میلیون است. استخراج از چاه، تولید و پالایش در پالایشگاه، تا انتقال به ایستگاهها و شبکه ۴۰۰ و چند هزار کیلومتری که چند برابر قطر زمین است، به ناگاه و یک روزه خلق نمیشود. تولید فولاد، تولید لوله در کارخانهها، بودجه کشور و فرآیندهای اجرایی همگی یک اولویتبندی را در گازرسانی پیش پای شرکت ملی گاز ایران میگذاشت و بالطبع در این اولویتبندی، گاز باید دیرتر به مناطق گرمسیر میرسید.
امروز ضریب نفوذ گاز در ایران ۹۹.۵ درصد است و این درصد نهتنها در هیچیک از کشورهای همسایه، بلکه در هیچ کشوری در دنیا به این میزان بالا نیست. بااینحال، یکی از دغدغههای شرکت ملی گاز ایران در استان هرمزگان بهعنوان استان کناری سیستانوبلوچستان، این است که تقاضا برای اشتراک گاز میان مردم بسیار پایین است. در این استانها، ترجیح مردم همواره این بوده که از سیلندرهای گاز استفاده کنند، زیرا برای اشتراک گاز باید برای ساخت شبکه داخلی گاز منازل هزینه قابل توجهی را انجام دهند لذا همواره استفاده از سیلندر گاز را اقتصادیتر یافتهاند؛ این مسئله را باید به استان سیستانوبلوچستان نیز تعمیم داد. بااینحال باید تأکید شود که دلیل عمده گازرسانی در این استان، دلیل اقتصادی است و نیاز صنعتی است که گازرسانی را دیکته میکند. مثلاً در منطقه اقتصادی چابهار زیرساخت پتروشیمی فولاد و نیروگاه و… شده است، حتی در نقاط دور از دسترس، اگر شبکه گاز نرود، باید نفت سفید لیتری ۶۰ تا ۷۰ سنتی مصرف کرد و درواقع گاز جایگزین سوخت مایع شود که هم برای طبیعت و محیطزیست آلایندگی کمتری دارد و هم سهلالوصولتر است و مصرف راحتتری دارد.
در کشور ما فرقی میان هموطن با هموطن نیست، اما عقل و تدبیر اقتضا میکند اگر میخواهیم هزینهای را انجام دهیم، این مبلغ در جایی مصرف شود که تعداد بیشتری از هموطنانمان، بهرهمند شوند یا با هزینه کمتری بتوان همان خدمترسانی را انجام داد. این اولویتها به بالطبع برآمده از عقل است و نه از آرمان. به لحاظ آرمان آنکسی که در تهران زندگی میکند با آنکسی که در تبریز یا سیستانوبلوچستان یا لاوان و قشم زندگی میکند، مانند هم هستند، اما به لحاظ برخورداری، اقتصاد چیزهایی را به ما تحمیل میکند و ما نمیتوانیم از آن فرمولها و روشها بیرون برویم. علم اقتصاد علم مدیریت منابع محدود و پاسخگویی به تقاضاهای نامحدود است. پس در سطح آرمان و در سطح تقاضا، ما بیشک خواستههای زیادی داریم و همه هموطنان مثل هم هستند، اما زمانی که در عرصه اجرا وارد میشویم، خواهیم دید منابع محدودی داریم که برمیگردد به همان مصرعی که با آن آغاز شد: «بر آبخورد آخر مقدم تشنگانند»
«گاز محور توسعه»، شعار شرکت ملی گاز ایران است. با ورود گاز، صنایعی مانند فولاد، پتروشیمی، سیمان و دیگر صنایع نیز میآیند. در نهضت عظیم گازرسانی این حکمت را نباید فراموش کرد که «بر آبخورد آخر مقدم تشنگانند». ما بهویژه در نیمه جنوبی و شمالی کشور، با دو طبیعت غالباً گرم یا غالباً سرد و پربرف روبهرو هستیم. در اردبیل و تبریز یا حتی شهرکرد که بام ایران است مکرر با دمای منهای ۳۰ و ۴۰ درجه برخورد میکنیم و دماهای زیر صفر، دمای پرتکرار فصل سردشان است، در مقایسه در استانهای فارس، بوشهر، هرمزگان و سیستانوبلوچستان، که استانهای گرمسیر کشور هستند، بیشک باید اولویت گازرسانی را به استانها و شهرهای سردسیر داد.
ثبت دیدگاه