امروزه در شهر تهران تحت تاثیر تحولات اقتصادی و اجتماعی گروههای آسیبدیده متعددی به وجود آمدهاند؛ گروههای آسیبدیدهای که در نتیجه کژکارکردهای جامعه مصرفی جدید به وجود آمده و از حیات اجتماعی شهر دور افتادهاند.در این میان، گروههایی که بیشتر حول معضل زباله تعریف میشوند تاکنون کمتر مورد توجه مطالعات حوزه آسیبشناسی اجتماعی و پژوهشهای شهری قرار گرفتهاند؛ گروههای زبالهگردی که «احمد نادری» و تعدادی دیگر از پژوهشگران در «مطالعه کیفی درباره زباله گردی در شهر تهران» (۱) مورد بررسی قرار داده و نتایج آن را در تابستان ۱۴۰۱ در نشریه «بررسی مسائل اجتماعی ایران» منتشر کردند.ورود خوجیها به تهران بعد از انقلاب و همزمان با ورود جامعه به عصر مصرف انبوه و تولید زبالههای انبوه بوده است. خوجیها که عمدتا اهل حق هستند چند دهه پیش به صورت طایفهای با پیدایش شغل جدید زبالهگردی از برخی شهرها و روستاهای غربی کشور وارد مناطق جنوب غربی پایتخت شدند
این پژوهش به روش کیفی انجام گرفته است. جامعه هدف این تحقیق افراد درگیر در اقتصاد بازیافت در ناحیه ۲ از منطقه ۱۸ شهرداری تهران و مطلعان در نهاد ذیربط بودهاند.
بیشتر شهرها به ویژه شهرهای پرجمعیت کشور با پدیده رو به گسترش «زبالهگردی» مواجه هستند؛ پدیدهای که بر جمعآوری ضایعات قابل فروش به وسیله افراد کمدرآمد و فقیر جامعه متکی است. آمار دقیقی از تعداد این افراد و شواهدی از وضعیت زندگی آنها در دست نیست. این افراد به واسطه ماهیت شغلشان یا مسائلی که آنها را به سمت انتخاب این شغل سوق داده است، در معرض مخاطرات جدی قرار دارند؛ مسائلی چون بهداشت و سلامت فردی، رنجوری، کیفیت پایین زندگی، کار کودکان، مسکن و تغذیه نامناسب، نبود سیستمهای حمایتی مثل بیمه و …
مسائل اجتماعی ناشی از زبالهگردی به طور خاص زمانی رؤیتپذیرتر میشوند که به مراکز اصلی فعالیت این گروه مراجعه شود. یکی از مهمترین این مراکز در ناحیه ۲ منطقه ۱۸ شهر تهران است. اهالی اصلی این بخش که با نام «خوجیها» معروف هستند، عمدتا اهل حق (۲) بوده و از شهرهای دیگر آمدهاند. خوجیها نزدیک به پانزده هزار نفر جمعیت دارند و حرفه اصلی آنها گردآوری و بازیافت است.
ورود خوجیها به تهران بعد از انقلاب و همزمان با ورود جامعه به عصر مصرف انبوه و تولید زبالههای انبوه بوده است. خوجیها بعد از انقلاب از شهرهای اطراف تبریز و برخی مناطق دیگر کشور که عمدتا نیز اهل حق هستند به صورت طایفهای با پیدایش شغل جدید زبالهگردی وارد تهران شدند. سپس به تدریج در منطقه ۱۸ به صورت سنتی و در جوار هم به شغل گردآوری و بازیافت پرداخته و با ایجاد مراکز غیررسمی و حتی انجام کارهای بازیافت در منزل و به صورت خانوادگی درگیر در مسائل بسیاری شدهاند.
آسیبزایی اجتماعی کار بازیافت و ۶ مساله در مضمون مرکزی نخست
بر مبنای مصاحبههای صورت گرفته، آسیبزایی اجتماعی کار بازیافت شامل ۶ مضمون اصلی است.
۱. فقرگریزی در مبداء و انتخاب ناگزیر زیست فرودستانه
بر اساس مصاحبهها اهالی خوجی بیان داشتهاند که آنها بر اثر فقر در مبداء بهویژه شهر هشترود و روستاهای اطراف آن در جستجوی شرایط بهتر زندگی از اوایل انقلاب به تدریج روانه تهران شدهاند. کم کم وارد کار جمعآوری زباله خشک شدهاند. البته بعضی از آنها نیز در کارهای دیگر مانند بنایی و کارهای ساختمانی نیز ورود کردهاند. اما عموما در شهرک ولیعصر و خیابان طالقانی ساکن شدهاند و بیشتر حرفه جمع آوری زباله را انتخاب کردند. از ابتدا تنوع کالاهایی که جمعآوری میکردند کم بود و عمدتاً به نمکی اشتهار داشتند. عمده افرادی که الان در این کار هستند و در بخشهای مختلف مانند کارگاهداری، چرخی، وانتی و غیره فعالیت دارند از سابقه طولانی در این کار برخوردارند.اکثر آنها خوجی هستند و سابقه شیوههای مختلف جمعآوری زباله را دارند. این کار از ابتدا نیازی به دانش و سواد نداشته و مهمتر از همه از طرف هیچ یک از نهادهای دولتی و نیز شهرداری نظارت و فشاری بر روی کار آنها صورت نمیگرفته است. اهالی خوجی که خود را اقلیت دینی میدانند و تصور میکنند جایگاه و امید چندانی برای موفقیت در نظام بوروکراتیک ندارند، سعی کردهاند این کار را به صورت موروثی حفظ کنند.
جمعآوری زباله از ابتدا نیازی به دانش و سواد نداشته و مهمتر از همه از طرف هیچ یک از نهادهای دولتی و نیز شهرداری نظارت و فشاری روی این کار صورت نمیگرفته است. اهالی خوجی که خود را اقلیت دینی میدانند و تصور میکنند جایگاه و امید چندانی برای موفقیت در نظام بوروکراتیک ندارند، سعی کردهاند این کار را به صورت موروثی حفظ کنند
پاسخگوی چهارده: «بازیافت یه کاری بود که نه دولت گیر میداد و نه شهرداری چون اینجا حاشیه شهر بود و کسی کاری نداشت و برای کسی هم مزاحمت ایجاد نمیکرد.»
۲. زبالهگردی از چشم دیگران
از یک سو نگاه خود خوجیها و افراد مشغول به کار بازیافت نسبت به خودشان و شغلشان و از سوی دیگر نگاه افراد غیرخوجی و دیگر اعضای جامعه نسبت به خوجیها و افراد درگیر در این شغل مهم است. از لحاظ فرهنگی، خوجیها خود را با فرهنگ و دارای محیط اجتماعی مناسب میدانند. معاشرت و آداب و رسوم خوجیها مانند ازدواج کاملا درون طایفهای است. آنها به شدت از رفتار درون طایفهای و حمایت قومی از یکدیگر برخوردارند و برایشان نظر و دیدگاه اهالی خوجی مهمتر از دیگران است.
پاسخگوی چهارده: «اصلاً یعنی این ناحیه و این محدوده به نظر من نسبت به کل مناطق تهران از لحاظ احترام به همدیگه و از سایر نظرات اوله. خدا رو شکر الان همه با هم خوب هستیم و اینکه میگید بین پیمانکارای این محله و بعضی از افراد دیگه اختلاف به وجود اومده الحمداله این طوری نیست و همه با هم برادریم.»
اما خوجیها از نظر افراد غیرخوجی به لحاظ فرهنگی دارای سطح فرهنگی پایینی هستند. همین سبب شده حتی برخی اهالی قدیمی ناحیه ۲ از زندگی در محلی که تبدیل به مکان بازیافت زباله شده راضی نباشند.
۳. فشار روانی زیاد زبالهگردی
روایتهای مشارکتکنندگان حاکی از آن است که در این کار مدام افراد را با نگاه بسیار تحقیرآمیز و غیرعادی مینگرند؛ حتی پیمانکارها نیز که در رأس این کار هستند. بنا به گفته مطلعین حتی پیمانکاران که درآمد بسیار بالایی هم دارند از این فشار روانی در امان نیستند، از کار خود عار دارند و آن را مایه شرمندگی میدانند. آنها به این امید که فقط سریعتر پولدار شوند و از این کار دور شده و پیشینه خود را پاک کنند وارد این کار شدهاند. البته اکثریت از سر نداری و فقر وارد این کار شدهاند و خود نیز متوجه فشار روانی ناشی از انگها و نگاه مردم به این شغل هستند.
از طرف دیگر همواره باید با ترس از بعضی خطرات و ریسکها در این کار زندگی کنند. ترس از بیمار شدن، ترس از درگیری و دعوا و حتی احتمال مرگ، ترس از توقیف ماشین و بیکار شدن یا تغییرات شدید قیمتها و صدور ناگهانی برخی قوانین از طرف شهرداری یا نهادهای دیگر.
پاسخگوی پنج: «اینجا ته دنیاست. بعد از این دیگه هیچ کار دیگهای نمیتونید بکنید. یعنی هر کسی از کل دنیا بریده باشه و هیچ جایی بهش کار ندن، هیچ جا شأن و منزلتی واسش قائل نشن، وقتی تو میری سر مخزن زباله یعنی پایینترین سطح که به نظر من از گدایی کردن هم پایینتره. چون گدا حداقل کثیف نمیشه و فقط نشسته. این فقط باید راه بره و مثل مورچه بار جمع کنه. وقتی که تو داری با کسانی که در پایینترین سطح فرهنگی قرار دارن مراوده میکنی، خودت هم افت میکنی. خیلی جالبه بدونید که دیشب دخترم میگفت بابا دیگه داری مثل چاله میدونیها با من صحبت میکنی. واقعاً این طوریه و تأثیر میذاره. نمیشه شأن و منزلتی در این کار به دست آورد.»
۴. تقویت چرخه بیمیلی تحصیلی و بیسوادی
بی توجهی و بینیازی به سواد برای این کار باعث شده بسیاری از خوجیها از تحصیل دور بمانند. همین سبب بازتولید فرودستی و ناچاری ماندن در بازیافت زباله علیرغم همه تهدیدات آن شده است.
زبالهگردها همواره باید با ترس از بعضی خطرات در این کار زندگی کنند. ترس از بیمار شدن، ترس از درگیری و دعوا و حتی احتمال مرگ، ترس از توقیف ماشین و بیکار شدن یا تغییرات شدید قیمتها و صدور ناگهانی برخی قوانین از طرف شهرداری یا نهادهای دیگر
پاسخگوی هفت: «اونایی که قدیمی هستن سواد ندارن. من الان خودم ۴۰ سالمه و سواد ندارم. الان مثلا بچههاشون هم تو ضایعات میرن و مدرسه نمیرن. الان پسر خودم تا ۵ ابتدایی خوند دید دیگه نمیکشه رفت با داییش کار میکنه.»
۵.فرسودگی جسمی و عدم آرامش
برخلاف بسیاری از مشاغل دیگر که تعریف شده و قواعد مشخصی دارد و در نتیجه احتمال مشکلات بهداشتی و عوارض جسمی در آنها کاهش یافته، در این کار هنوز به دلیل بینظارتی و نامعلوم بودن و عدم کنترل دقیق احتمال درگیری تا جایی که حتی منجر به مرگ شود نیز وجود دارد؛ طوری که در این کار تاکنون درگیریهای وحشتناکی ذکر شده است. همچنین به دلیل سروکار داشتن با زباله احتمال دچار شدن به بیماریهای پوستی و تنفسی و عفونتی بسیار شایع است. از طرف دیگر برخوردهای نامناسب و نگاه مردم باعث طرد شدن و بیماریهای روحی و روانی میشود.
پاسخگوی سه: «آسیب جسمیش اولا بوئه. بوی کپک نون و کلا بوی زباله است. اول و آخر اینها زباله هستن و زباله کثیف هم هست. ولی اول و آخر اینها کثیفه. از لحاظ روحی و اعصاب درگیری ذهنی دارن. شهرداری داره خیلی اینها رو میندازه به جون هم. بذار من از همون اولش بهت بگم. شهرداری میده به پیمانکار مثلا یه منطقه رو میده ۲۰۰ میلیون تومان. اولا این شهرداریه که پول رو از پیمانکار میگیره مثلا ماهی ۲۰۰ میلیون تومان. بعد اون ضعیفها توی این کار له میشن. پیمانکار توی این کار خوب سود میبره. سرمایه زیاد میذاره و کار زیاد میکنه ولی خب خوب سود هم میکنه. ولی زیر دستای اون خیلی در فرسودگی هستن. همونی که داره با چرخ میچرخه باید ماهیانه یه دو سه میلیون تومان بده پیمانکار و آزاد جمع کنه یا اینکه برای پیمانکار جمع کنه با قیمت کم.»
۶. افق نامعلوم و سرگردانی خوجیها
به دلایلی از قبیل اقلیت قومی بودن و نداشتن سواد و تحصیلات و طردشدگی و موارد دیگر، خوجیها به ناچار به همین کار ادامه دادهاند. علیرغم همه نوسانات جدید و افزایش ورود غیرخوجیها به عرصه پیمانکاری که سبب ظلم و جایگزین کردن آنها با افغانیها و غیرخوجیها شده، آنها خود را مجبور به ورود به عرصه کار پیمانکاری برای از دست ندادن منبع اقتصادی و شغلی طایفه خود دیدهاند. اما پیمانکار شدن مستلزم سواد و برخی شرایط دیگر مانند آشنایی با پیچ و خم بوروکراسی و داشتن آشنا و دوست در نهادها و سازمانهای مربوطه و نیز پشتوانه اقتصادی قوی است که خوجیها تقریباً خود را از آن محروم میدانند. از این رو با اینکه خوجیها به ناچار پیمانکاری حدود ۶ منطقه تهران را در دست گرفتهاند اما همواره با خطرات بسیاری مانند ورشکستگی و حذف شدن از طرف رقبا درگیر هستند.
از مشکلات جدی دیگر این کار نامعلوم بودن آینده و پیشبینیناپذیری و ابهام جدی آن است. مناسبات دقیقاً مشخص نیست. حدود و ثغورهای نسبت شهرداری و نهادهای مختلف برای نیروهای زیردست معلوم نیست. نهادهای موازی بسیاری وجود دارد. آهنگ تغییر قیمت مزایدهها به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست. منابع خرید و فروش قاچاق کنترل چندانی ندارد. قیمتها کاملا توافقی تعیین میشود و کسی که دست بالا را دارد بر زیر دست فشار بسیاری وارد میکند.
با توجه به همه نوسانات جدید و افزایش ورود غیرخوجیها به عرصه پیمانکاری اقتصاد زباله که سبب جایگزین کردن آنها با افغانیها و غیرخوجیها شده، آنها خود را مجبور به ورود به عرصه کار پیمانکاری برای از دست ندادن منبع اقتصادی و شغلی طایفه دیدهاند
پاسخگوی ۹: «الان این قیمت مزایدههایی که ۱۸ برابر شده فقط به کیسه شهرداری میره. به خدای محمد الان که منطقه ۲ رو گرفتن ماهی ۷۰۰ میلیون تومان دارن ضرر میکنن. نمیدونن. چون رفتن پول پیش رو از مردم گرفتن پیمانکارها، حساب و کتاب بسته و مشخص ندارن. زمانی که کار رو تحویل میدی آخر کار میدونی چه خبره. نزدیک ۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان ماهیانه داره میده نمیدونه که باید ۱۸ درصد بیمه بدی. میشه ماهی ۴۰۰ میلیون تومان این از خودش خبر نداره. فکر کرده ماهی الان ۳۰ میلیون تومان میده این کل هزینه بیمه شه. فردا که رفتی بیمه میگه بر اساس قرارداد که این قدر بوده باید ۴۰۰ میلیون تومان بیمه هم بدی.»
ثبت دیدگاه