به گزارش اسرار، مشکلات صنایع دستی ایران پایان ندارد و ایلنا در گفتوگوی مفصل خود با مریم جلالی دهکردی، معاون صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی پیشتر به بخشی از مشکلات صنایع دستی ایران از نگاه او پرداخت. حالا در این گفتوگو معاون صنایع دستی کشور به وضعیت صنایع دستی در تغییرات مدیریتی پرداخته و از وضعیت اقتصاد صنایع دستی سخن گفته است.
خانم جلالی به نظر می رسد برنامه ریزی ها در حوزه صنایع دستی با تغییر مدیریتها تغییر می کند و مدیران جدید چرخ را از نو اختراع میکنند. اینطور نیست؟
خیر! اتفاقا من از صفر شروع نکردم. تمام اتفاقاتی که رخ داده بود را ادامه دادم. معاونت صنایعدستی متخصصین خبره دارد و اتفاقا من تاریخ را برنگرداندم. مدیریت تغییر با انقلاب و اصلاح فرق میکند. من انقلاب نکردم. به تدریج تغییر روش و منش دادم. مفهومی مثل شهرها و روستاهای جهانی صنایع دستی داشتیم و روزی که من آمدم، همه گفتند این مفهوم ناموفق بوده، اما من رهایش نکردم. بلاخره یکسری اتفاقات افتاده بود و بررسی کردم. شهرها و روستاهای صنایع دستی اتفاقا یک دستمایه فوق العاده بود. اما از ظرفیتهای آن استفاده نکرده بودیم. شهر و روستاهای ملی و جهانی ما یک امتیاز نیست که آن را بگیریم و قاب کنیم و یک گوشه بگذاریم. این موضوع را تبدیل به یک مسئولیت کردم و این مسئولیت را مرتب به دبیرخانهها یادآوری کردم. به همین خاطر نمایشگاههای شهرها و روستاهای صنایع دستی سال گذشته را استانداران برگزار کردند. در حال حاضر هم استانداران با ما به همراه نمایندگان مجلس و دستگاههای دیگر جلسه میگذارند. سعی کردم در این حوزه کارهایی را که مدیران قدیمی کرده بودند ظرفیتشناسی کنم. چون اعتقاد دارمعدم قطعیت اصل موفقیت در مدیریت است. در مدیریت نه شکست داریم و نه موفقیت. نمیتوانید بگویید یک برنامه کاملا موفقیتآمیز بوده، حتما شکستی هم در آن وجود دارد. به همین دلیل جشنواره ششم فجر صنایع دستی با ۱۲۰ نفر و ۶۰ اثر برگزار شد و دوره هفتم آن با ۴۰۰ اثر و ۲ هزار هنرمند در برج میلاد تهران برگزار شد و فجر هشتم با ۱۲ هزار اثر برپا شد. حتی مدیرکلهای استانی خودمان هم میگفتند موضوع شهرها و روستاهای جهانی صنایع دستی شوآف است و رهایش کن. اما نکردیم. نکته دیگر این است که در برنامه هفتم توسعه چند بخش بطور مستقیم راجع به صنایع دستی حرف زده است و در بخشهای بسیاری نیز رویکردهایی وجود دارد که نام صنایعدستی در آن نیست، ولی مربوط به صنایعدستی است. تا همین حالا برنامه هفتم را حتی مدیران کل هم اینطور نخوانده بودند و ما با همین رویکردها در جلسات کشوری حضور پیدا میکنیم و دنبال تحقق برنامههای صنایعدستی هستیم. شما ببینید قبلا ستاد سفر برنامه میگذاشت اما صنایعدستی در آن نبود. الان هست.
با توجه به این صحبتها؛ انگار در شرایط تحریم و بحرانهای اقتصادی صنایع دستی هیچ مشکلی نداشته است. الان در شرایط خاص اقتصادی هستیم که همه کسب و کارها دچار رکود هستند. صنایعدستی هم به تبع کل شرایط اقتصادی کشور است. به لحاظ اقتصادی حتی شبیه به شرایط سال ۸۵ یا دوره کرونا هم نیستیم. در دوره کرونا همین معاونت صنایع دستی وامهای بلاعوض کلان داد. البته وامهای بلاعوض که داده شد نظریه توسعهای پشت آن نبود. خب تا زمانی که مدیریت هزینهای باشد. یعنی وقتی اعتبار هست کار میکنیم و زمانی که نیست کار نمیکنیم، اوضاع همین است. اگر بتوانیم مدیران درآمد و سرمایهگذاری و کشف ظرفیت باشیم آنوقت وضعیت بهبود خواهد یافت. من که آمدم تبصره ۱۸ به صنایعدستی تعلق نمیگرفت. میگفتند صنایعدستی همان مشاغل خانگی است و وامهای خرد بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان میدادند. وام تبصره ۱۸ اما از یک میلیارد تومان بالاتر بود. میگفتند صنایعدستی چنین وامهایی نمیخواهد. ما پدر خودمان را در آوردیم و وارد تبصره ۱۸ شدیم و الان بر پروژههای ۲۰ میلیارد تومانی در صنایعدستی دارد سرمایهگذاری میشود.
من که آمدم تبصره ۱۸ به صنایعدستی تعلق نمیگرفت. میگفتند صنایعدستی همان مشاغل خانگی است و وامهای خرد بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان میدادند. وام تبصره ۱۸ اما از یک میلیارد تومان بالاتر بود. میگفتند صنایعدستی چنین وامهایی نمیخواهد. ما پدر خودمان را در آوردیم و وارد تبصره ۱۸ شدیم و الان بر پروژههای ۲۰ میلیارد تومانی در صنایعدستی دارد سرمایهگذاری میشود.
این وامهای کلان چطور و به چه کسانی صورت داده میشود؟
به طرح داده میشود نه به فرد. من یک زمان هنرمند هستم و درخواست وام میکنم و این وام را میگیرم و چند کار بزرگ با آن انجام میدهم. اما توان فروش محصول ندارم و تازه بدهکار وام هم شده ام. اما اگر یک تشکل یا یک کارگاه بزرگ تولیدی بگوید این بیزنس پلن و طراحی من است آنوقت این وام برایش مهم است. به آقای آقاجانی که یکی از برندهای صنایع دستی اصفهان است وام دادیم و موانع را از سر راهش برداشتیم. این فرد هم کارگاهش را توسعه داد و هم رفت در دوبی شوروم صنایع دستی زد. خب این فرد فقط خودش نیست. دارای زیرساخت و تشکیلات است و ۳ هزار هنرمند دارد. اسمش این است که به آقاجانی این وام را دادیم اما در واقع این وام به ۳ هزار نفر دارد کمک میکند. شما اگر با هنرمند صحبت میکنید هنرمند یک نفر است. ولی وقتی دارید از حوزه کسب و کار و حوزه اقتصاد حرف میزنید باید بنگاههای بزرگ را حمایت کنید. یک شرکت بستهبندی بود که الان با حمایتهای صورت گرفته همان شرکت دارد از استانهای ما کالای صنایع دستی خریداری میکند. خب هنرمندان همواره از وامهای خرد و تسهیلاتی که داده میشود گلایه دارند. صندوق کارآفرینی هم که تسهیلات نمیدهد. حتی اگر بدهد هم این تسهیلات و حمایت این گونه یک چاه ویل است که هر چی در آن بریزید پر نمیشود. بنابراین وقتی مدیریت سرمایهگذاری میکنید، نتیجهاش میشود کارگاهی در دولت آباد تهران که برای دیدن آن باید بلیت خریداری کنید. در استانهایی مثل ایلام که کم برخوردار هستند با رویکرد جدید مدیران، چهارشنبه بازار صنایع دستی آنها برند شده است که درحال حاضر عراقیها از آن بازارها خرید میکنند. پس باید انعطاف داشته باشیم. انفکاک عجیب و غریبی بین حوزه سوغات و صنایعدستی وجود داشت. صنایعدستی، سوغات را درشان خود نمیدانست. اما آمدیم جشنواره بزرگ آش زنجان را تبدیل به جشنواره «آش با جاش» کردیم. «جاش» صنایعدستی تولید شده از شیشه و سفال است. و این جشنواره ۱۷ سال است برگزار میشود. پس باید بتوانید در دوره جدید به برندینگ وصل شوید. دنیا دارد میگوید، کالای زود مصرف باید به کالای دیر مصرف وصل شود. کالای دیر مصرف ما صنایع دستی است که میتوانید مثلا زعفران را در ظرف خاتم یا پسته را در مفشوی کرمان عرضه کنید و بفروشید. بنابراین نباید با درک مقطعی و نقطهای مسیر صنایع دستی را ارزیابی کنیم. باید آینده زیست بوم صنایعدستی را ببینیم و جای پای خود را عوض نکنیم. شترمرغ نیستیم که بگوییم بار ببر، بگوید من مرغم و بگوییم تخم بگذار، بگوید شترم. در این دیدگاه وقتی از اصالتها و ریشهها سخن میگوییم باید حتما به بازار فروش وصل شویم و اینطور نباشد که وقتی از فروش صحبت میکنیم دوستان بگویند ما هنرمندیم. تمام پروسه صنایع دستی مستلزم فروش است. وقتی در تحریم هستید و بازارها را در اختیار ندارید چگونه باید از این ظرفیت بهرهبرداری کنید؟ پس باید اول فروش حضوری و شورومها و فروشگاههای خود را تقویت کنیم. درست است که باید هنرمند را حمایت کنیم، اما همین حمایت از صنعتگر مثل سم است. بدهکارش میکند. بنابراین باید صنعتگر را توانمند کنیم. مثلا باید برق را با احداث پنل خورشیدی برای کارگاهش رایگان کنیم و تکنیکهای زنجیره ارزش را به او بدهیم. وگرنه بازرگان و هنرمندی که بخواهد فقط حمایت مالی شود که این دیگر اسمش رانت است. بازرگان باید تجارت بلد باشد و ما باید در این مسیر او را تشویقش کنیم.
باید آینده زیست بوم صنایعدستی را ببینیم و جای پای خود را عوض نکنیم. شترمرغ نیستیم که بگوییم بار ببر، بگوید من مرغم و بگوییم تخم بگذار، بگوید شترم. در این دیدگاه وقتی از اصالتها و ریشهها سخن میگوییم باید حتما به بازار فروش وصل شویم و اینطور نباشد که وقتی از فروش صحبت میکنیم دوستان بگویند ما هنرمندیم. تمام پروسه صنایع دستی مستلزم فروش است. وقتی در تحریم هستید و بازارها را در اختیار ندارید چگونه باید از این ظرفیت بهرهبرداری کنید؟
پس باید اول فروش حضوری و شورومها و فروشگاههای خود را تقویت کنیم.
ثبت دیدگاه