تلنگر رفتاری جنگ تحمیلی ۱۲روزه
۲۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۱
1

نظریه تلنگر (Nudge Theory) در اقتصاد رفتاری، رویکردی در حوزه طراحی سیاست‌ها، تصمیم‌گیری و رفتارسازی است که توسط ریچارد تالر و کاس سانستین در کتاب تلنگر: راهنمایی هوشمندانه برای تغییر رفتار ارائه شد.۱- این نظریه بر این باور استوار است که تغییر محیط پیرامون افراد می‌تواند بدون الزام، اجبار یا محدودیت، رفتارهای آنها را به […]

نویسنده : حسن درگاهی*

نظریه تلنگر (Nudge Theory) در اقتصاد رفتاری، رویکردی در حوزه طراحی سیاست‌ها، تصمیم‌گیری و رفتارسازی است که توسط ریچارد تالر و کاس سانستین در کتاب تلنگر: راهنمایی هوشمندانه برای تغییر رفتار ارائه شد.۱- این نظریه بر این باور استوار است که تغییر محیط پیرامون افراد می‌تواند بدون الزام، اجبار یا محدودیت، رفتارهای آنها را به سمت گزینه‌های بهتر و مطلوب‌تر هدایت کند. خاصیت تلنگر آن است که بعد از وقوع آن، درجه هوشیاری و درک حضور فرد در واقعیات افزایش و رویکردها در عمل از سطح آرمان، در حد شرایط زمان و مکان، نزول می‌کند.۲. نظریه تلنگر در حکمرانی به استفاده از پیشنهادها یا تحریکات برای تاثیرگذاری بر رفتار و تصمیم‌گیری افراد اشاره دارد، بدون اینکه گزینه‌های آنها را محدود کند. این نظریه با استفاده از بینش‌های علوم رفتاری برای تاثیرگذاری بر انتخاب افراد تلاش می‌کند تا افراد تصمیمات متناسب با نتایج مطلوب را اتخاذ کنند. تلنگر در سیاست عمومی به معنای استفاده از بینش‌های رفتاری، اقتصادی و روان‌شناختی برای تاثیرگذاری بر رفتار افراد به‌منظور کمک به دستیابی اهداف سیاست است. این رویکرد شامل تغییر محیط انتخاب است؛ به‌طوری‌که افراد خارج از رویکردها و عادات قبلی، تصمیم و گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند که احتمالا رفاه افراد و جامعه را ترویج می‌کند.۳. وقوع جنگ ۱۲روزه بیش از همه برای حاکمیت یک تلنگر بود که در مسیری مبتنی بر هدف‌های بدون سنجش، غیرمنعطف، غیرعمل‌گرا، یک‌سویه و بی‌توجه به تعاملات بین‌المللی، غیر مشروط به وضعیت اقتصادی و اجتماعی داخلی، بدون توجه به آستانه تحمل مردم و با تعریف محدود از منافع ملی گام برمی‌داشت. ساختار قدرتی که وقوع جنگ را منکر می‌شد و نسبت به توانایی‌های خود بیش‌برآورد داشت و براساس تمایلات سیاسی خود سال‌ها عرصه مشارکت مردمی را تنگ‌تر می‌کرد به یک‌باره تلنگر جنگ را تجربه کرد.۴. این تلنگر باید برای مجموعه حاکمیت بیداری و هوشیاری بیاورد تا بتواند با تغییر عادات رفتاری گذشته و با رویکردی انعطاف‌پذیر در اصلاح حوزه‌های سیاست، اجتماع و اقتصاد، با محوریت منافع ملی و نقش مشارکت‌های مردم، مسیر پیشرفت آینده را انتخاب کنند. گروه‌های مسلط بر حاکمیت که ایران را فقط برای خود می‌خواستند و در گذشته تمامیت این سرزمین یکپارچه از فرهنگ و تمدن را تکه‌تکه می‌کردند و به سادگی فرار نخبگان و سرمایه‌های انسانی کشور را خوش می‌داشتند، باید بفهمند چو ایران نباشد تن هیچ‌کس مباد.خلافیت چقدره؟ اتو ابزار رایگان بهت می‌گه!۵. مدیریت و به ویژه نظام تصمیم‌گیری اقتصادی کشور نیازمند بازنگری اساسی است. در رویکرد جدید بر اساس دانش و تجربه، باید به مولفه‌های اساسی رشد و پیشرفت و الزامات تحقق آن توجه کند. بارها گفتیم که سه اصل مهم از اصول و قواعد پیشرفت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، ثبات و امنیت در اقتصاد کلان (در سیاست‌ها، قراردادها، فضای کسب‌وکار)، رابطه مبتنی بر اعتماد مردم و بخش خصوصی با نهادهای عمومی دولت و حاکمیت و توسعه روابط خارجی بر پایه تعامل است.۶. با اقتصاد دولتی متکی بر منابع طبیعی، تسلط نگرش‌های کوتاه‌مدت، عدم یکپارچگی اهداف سیاسی و اقتصادی، بی‌توجهی به انگیزه‌های اجتماعی و انتظارات مردم، تورم مزمن، گسترش فقر به نام عدالت، گرفتاری در روزمرگی، ضعف رقابت و گسترش انحصار در بازارها، بی‌توجهی به سیاست‌های سمت عرضه و دمیدن مداوم به تقاضا، مصرف بی‌رویه از منابع و در نتیجه تخلیه منابع به‌دلیل کاهش شدید بهره‌وری، گسترش اقتصاد یارانه‌ای و نظام سهمیه‌بندی، سیاست‌های قیمت‌گذاری دولتی در بازارهای مختلف، کاهش اثربخشی سیاست‌های دولت، به هیچ وجه رشدهای بالا و پایدار در اقتصاد ایران را در گذشته محقق نکرده و در آینده نیز پیکره اقتصاد را نحیف تر و مستعد چالش‌های سیاسی و اجتماعی ناخواسته خواهد کرد.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.