در چنین بستری ابتکار تازه تهران اهمیتی راهبردی پیدا میکند؛ ابتکاری که از یک سو توانایی ایران در شکلدهی به معادلات بینالمللی را بازتاب میدهد و از سوی دیگر اروپا را در برابر آزمونی تاریخی قرار میدهد.
ماهیت این طرح بر سه محور متمرکز است: بازنگری در مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ برای جلوگیری از بازگشت تحریمها، تأکید بر تداوم همکاری هستهای صلحآمیز و گشودن کانالهای جدید گفتوگو با اروپا در حوزههای امنیتی و اقتصادی. اهمیت واقعی این محورها نه در جزئیات حقوقی، بلکه در پیامی است که منتقل میکنند: ایران در مقام یک بازیگر مستقل، قادر است بحران را به فرصت تبدیل کند و از منطق قدرت برای تولید ثبات بهره گیرد.
رد این ابتکار اما پیامدهایی کاملاً قابل پیشبینی دارد. تجربه نشان داده است که فشار حداکثری نه تنها ایران را مهار نکرده، بلکه موجب تسریع روندهای جایگزین شده است: تعمیق همکاری با روسیه و چین، افزایش ظرفیتهای بازدارندگی و کاهش هرچه بیشتر نفوذ اروپا در معادلات منطقهای. این بار نیز نتیجهای متفاوت متصور نیست.
اگر ماشه فعال شود، ایران بیتردید گزینههای دیگری برای تأمین منافع خود خواهد یافت، اما اروپا با بحرانهای امنیتی و اقتصادی تازهای مواجه خواهد شد؛ از افزایش قیمت انرژی و اختلال در زنجیره تأمین گرفته تا موجهای جدید مهاجرت و افول بیشتر توان راهبردیاش در سیاست جهانی.
ابتکار تهران در عین حال تلاشی است برای بازتعریف روابط با اروپا بر اساس منافع متقابل. این ابتکار میتواند بستری برای همکاری در حوزههای فراتر از پرونده هستهای فراهم کند؛ از امنیت دریایی گرفته تا مبارزه با تروریسم و توسعه اقتصادی منطقه. اروپا اگر این فرصت را نادیده بگیرد، عملاً امکان تأثیرگذاری خود را در روندهایی از دست خواهد داد که دیر یا زود آینده امنیت بینالملل را تعیین خواهند کرد.
ثبت دیدگاه