به گزارش اسرار، امروز ۱۴ مرداد چهل و سومین سالگرد انتخاب حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد باهنر به عنوان نخستوزیر ایران در سال ۱۳۶۰ است. محمدعلی رجایی ۴۸ ساله دومین رییسجمهور کشورمان، حجتالاسلام محمدجواد باهنر دومین نخستوزیر جمهوری اسلامی را در سن ۴۸ سالگی انتخاب کرد. آنان ۱۳ روز عهدهدار مسوولیتهای اداری و دیوانی کشور بودند.
محمدجواد
حاصل ازدواج علیاصغر و همسرش در ۵ اسفند ۱۳۱۲ در محلهای معروف به «محله شهر» از کهنمحلههای قدیمی شهر کرمان متولد شد. او دومین فرزند خانواده بود و نامش را محمدجواد گذاشتند.
پدرِ پیشهور محمدجواد علاوه بر او صاحب یک پسر به نام محمدرضا و هشت دختر بود و برای امرار معاش در یکی از خیابانهای فرعی شهر مغازه پیشهوری و تولیدگری داشت.
حاج علیاصغر، محمدجواد را در پنج سالگی به مکتبخانه محل نزد بانوی متدینهای برای آموختن خواندن و نوشتن فرستاد.
محمدجواد دو سال بعد از اخراج رضا شاه توسط انگلیسیها از ایران در سال ۱۳۲۲ در ۱۰ سالگی به واسطه پسر صاحب مکتبخانه با مدرسه دینی معصومیه کرمان آشنا شد و با حمایت و راهنمایی طلبهای به نام حقیقی به این مدرسه رفت و طلبه شد.او ۱۰ سال بعد در سال ۱۳۳۲ علاوه بر سپری کردن دوره سطح در مدرسه معصومیه، موفق شد دوره پنجم دبستان را بخواند. محمدجواد در مهر همان سال از مدرسه معصومیه کرمان به مدرسه فیضیه قم مهاجرت کرد.خودش در خاطرهای از وضعیت اقتصادی پدر و علت تاخیر در رفتن به مدرسه، نوشت: وضع مالی خانواده طوری بود که به هیچ وجه قادر به پرداخت مخارج تحصیلم نبودم و از شهریه ۲۳ تومانی که آیتالله بروجردی پرداخت میکرد، زندگی میکردم البته بعد از مدتی ۵۰ تومان هم شهریه از حوزه علمیه کرمان برایم حواله شد.»
سال ۱۳۳۳ همزمان با اولین سال اقامت محمدجواد در قم بود. او در این سال به طور همزمان هم در امتحانات پایان دوره دبیرستان شرکت کرد و دیپلم گرفت و پس از خواندن درسهای دوره سطح یعنی کتابهای کفایه و مکاسب نزد میرزا محمد مجاهدی و سید محمدباقر سلطانی طبطبایی، از سال ۱۳۳۴ به مدت هفت سال تا سال ۱۳۴۱ از درس خارج فقه و اصول حضرت آیتالله سید روح الله موسوی خمینی بهره برد. او همچنین پای درس فقه آیتالله سید حسین بروجردی نیز حضور یافت.
شهید محمدجواد باهنر علاوه بر امام خمینی کتاب تفسیر و فلسفه افسار را به مدت شش سال نزد آیتالله سید محمدحسین طباطبایی آموزش دید.
حجتالاسلام باهنر در خاطراتش از استادش علامه طباطبایی و گردآوری کتاب تفسیر «المیزان» نوشت: «یادم هست اولین روزهایی که درس تفسیر را شروع کردند، ابتدا درس میگفتند، سپس مطالب در جمع طلاب مورد بحث قرار میگرفت، بعد از رفع اشکالات، درس را مینوشتند که بعدها به صورت «المیزان» دورة تفسیر عالی درآمد. بنده از ابتدای تفسیر سوره بقره به این سو در محضر ایشان بودم.»
او به طور همزمان از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۷ دروس دانشگاهی را در مقطع کارشناسی، رشته معقول و منقول، کارشناسی ارشد، رشته علوم تربیتی و دکترا رشته الهیات را در دانشگاه تهران پشت سر گذاشت.
با وجودی که حجتالاسلام باهنر ۹ سال در قم سکونت داشت اما با قبولی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران هفتهای ۲ روز به تهران آمد و تا سال ۱۳۳۷ لیسانس الهیات گرفت. همین وضعیت نیز در دوره دکتری الهیات ادامه یافت.
باهنر علاوه بر رشته الهیات، رشته امور تربیتی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران خواند و فوق لیسانس گرفت.
حاصل ازدواج حجتالاسلام محمدجواد باهنر چهار فرزند دو دختر و دو پسر است. فرزند بزرگ او دکتر ناصر باهنر عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع) و مدیرعامل مجتمع فرهنگی رفاه است.
پسر دوم ایشان هم در دانشگاه صنعتی شریف در رشته هوافضا درس خواند و در استخدام وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح است. از دو دختر ایشان هم یکی پزشک و دیگری دندانپزشک است.
فعالیتهای سیاسی
حجتالاسلام محمدجواد باهنر در خطراتش از دوران درس خواندن در حوزه علمیه قم و نحوه آشنایی با چهرههای سرشناس انقلاب نوشت: «ما همه علاقهمند بودیم که حوزة قم، از نظر نوع مطالعات و مسایل طرح شده و همچنین، از نظر تحقیقات علمی، فکری و فلسفی تحرک جدید داشته باشد که خوشبختانه این نهضت از چند سال قبل شروع شده بود. اولین جهش از یک طرف توسط امام و از طرف دیگر توسط علامه طباطبایی و شاگردانشان آقایان منتظری، بهشتی، مشکینی و دیگران آغاز شد. من نیز به اقتضای سن در دورههای دوم درس این اساتید بزرگ شرکت کردیم و تقریبا بعد از شش سال که از آغاز این حرکت گذشت، به این جریان پیوستم.
… نهضت تالیف و تحقیق و ترجمه و کارهای مطبوعاتی تازه شکل میگرفت و ما به کمک چند نفر از دوستان از جمله آقایانهاشمی رفسنجانی و سید محمدباقر مهدوی و عدهای دیگر از دوستان نشریه «مکتب تشیع» را راه انداختیم و از سال ۱۳۳۶ به صورت سالنامه و بعدها به صورت فصلنامه در آوردیم که البته بعد از انتشار هفتمین شماره توقیف شد.
نکته جالب اینجا بود که آن روزها تیراژ کتابها بین ۱۰۰۰ الی ۳۰۰۰ نسخه بود اما وقتی ما اولین سالنامه را اعلام کردیم و قبوض مربوطه را فروختیم. به قدری استقبال شد که مجبور شدیم سقف چاپ را ابتدا به ۱۰۰۰۰ نسخه و بعد به ۵۰۰۰۰ نسخه افزایش دهیم.»
حجتالاسلام باهنر در تشریح منبر رفتنهایش گفت: «در کنار این فعالیت، طبق عادتی که طلاب آن روز داشتند، ما هم به منبر میرفتیم و سخنرانی میکردیم. خاطرم هست، اولین بار که سال ۱۳۳۷ توقیف شدم، مقارن با سالی بود که دولت ایران، اسرائیل را به رسمیت شناخته بود. در آبادان، در منبری سخنرانی میکردم که شدیدا به این مسئله حمله کردم که توسط شهربانی آبادان دستگیر شدم. این اولین برخورد من با رژیم بود. آن روزها موضوع دستگیری روحانیها بسیار نادر بود.
ماجرای کابینه شهید باهنر چه بود؟
باهنر در کنار آقایان خمینی، خامنهای، بهشتی، طبسی و موسوی اردبیلی
در سال ۱۳۴۱ به تهران آمدم، چون در آن روزها، صحبت از این بود که نمایندهای از حوزه علمیه قم برای تبلیغات اسلامی به کشور ژاپن برود و بنده را پیشنهاد کرده بودند. به این منظور به تهران آمدم تا مقدمات کار را فراهم کنم. لازم بود که یک دوره زبان انگلیسی که زبان دوم آنها بود، بخوانم. منتهی این سفر به علت مشکلاتی که پیش آمد، به تاخیر افتاد و به آغاز مبارزات روحانیت به رهبری امام بزرگوارمان در اواخر سال ۱۳۴۱ منتهی شد. یعنی ۶ الی ۷ ماه از سکونتم در تهران گذشته بود که مبارزه آغاز شد. بهتر دیدم که در ایران بمانم و در جریان مبارزه همکاری کنم.
سال ۱۳۴۲ که اوج مبارزات بود و واقعه ۱۵ خرداد در همان سال اتفاق افتاد. ما از آن دست روحانیونی بودم که از قم به شهرهای مختلف کشور اعزام شدیم تا محرم آن سال را به محرمِ حرکت و قیام تبدیل کنیم. من مامور شدم به همدان بروم. دستور این بود که از روز ششم ماه محرم، سخنرانیها اوج بیشتری پیدا کند و مبارزه شدت گیرد، چون گفته بودند که نگذارید جلسات پرجمعیت شوند. اگر بخواهید از اوایل شروع کنید، قبل از اینکه مردم اجتماع کنند، شما را دستگیر خواهیم کرد اما از روز ششم سخنرانیها اوج گرفت و بنده روز هفتم محرم دستگیر شدم. هنوز حوادث ۱۵ خرداد پیش نیامده بود که مردم اجتماع کردند و ما آزاد شدیم و مجددا به سخنرانیهایی که داشتیم ادامه دادیم. تا روز ۱۲ محرم آن سال، همه جا این مسئله اوج گرفته بود و ما به شدت تحت تعقیب بودیم که دوستان بنده را مخفیانه به تهران فرستادند تا دستگیر نشوم.
… در پایان سال ۱۳۴۲ که مصادف با سالگرد واقعه مدرسه فیضیه بود. چون فروردین ۱۳۴۲، رژیم به مدرسة فیضیه حمله کرد. این زمان مصادف بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) به همین مناسبت، در بازار تهران در مسجد جامع، سخنرانی برگزار شد و من مسئول اجرای برنامه بودم. سه شب برنامه سخنرانی برگزار و اجتماع عظیمی گرد هم آمد که در آن سالها، در نوع خود بسیار جالب توجه بود. شب سوم، ماموران پلیس به اتفاق سرهنگ طاهریِ معدوم که مسئول دستگیری من بود، به آنجا آمدند و بعد از دستگیری، مرا به زندان قزلقلعه بردند.»
آموزش و پرورش
شهید حجتالاسلام باهنر سال ۱۳۴۲ به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد و علاوه بر تدریس در مدارس با دفتر تحقیقات و برنامهریزی این وزارتخانه نیز همکاری داشت و برنامههای تعلیمات دینی پایههای مختلف تحت نظر وی تهیه و تنظیم شد. کتابهای دینی تألیف وی نقش چشمگیری در آگاهسازی جوانان و نوجوانان قبل از انقلاب داشت.
او در تشریح چگونگی ورود به نظام آموزش و پرورش و چگونگی تالیف کتبی درسی، گفت: «ابتدا آیتالله دکتر بهشتی به آموزش و پرورش راه یافته بودند و سربندهای کار را در اختیار داشتند. همچنین آقای دکتر غفوری در آنجا مشغول بودند. در حدود ۷ الی ۸ ماه گذشته بود که بنده در جریان قرار گرفتم.
قرار شد برای برنامهریزی تعلیمات دینی و نوشتن کتابهای دینی، به طور جدی کار کنیم. از اولین سالهایی که وارد آموزش و پرورش شدم با مشکلات فراوانی روبهرو بودم. دوستان مقدمات را فراهم کردند و من توانستم به قسمت برنامهریزی راه پیدا کنم. جالب بود که ما در این فرصت توانستیم از بخشهای کوتاهی که در اول ابتدایی به عنوان مسائل دینی بایستی وارد شود تا آخرین سالهای تحصیلی دبیرستان، کتبهای تعلیمات دینی بنویسیم و همینطور برای دورههای تربیت معلم و دیگر رشتههای تحصیلی که وجود داشت.
این از فرصتهای جالبی بود برایم و تاریخچه مفصلی دارد که حاکی از درگیریهایی است که در این رابطه با دستگاه داشتم ولی به یاری خدا موفق شدیم مطالب کتابها و خودِ کتابها را بدون کوچکترین دخالت دستگاه، بنویسیم. مطالب آن کتابها حتی در بعضی از حوزههای مبارزاتی مخفی آن روز، به عنوان مطالب آموزشی، تعلیم داده میشد. مطالبی را که در دوره دبیرستان و راهنمایی گنجانده بودیم، نسبتا تحرک خوبی داشت.»
در پی اظهارات باهنر در سال ۱۳۵۰ در خصوص جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی؛ توسط ساواک احضار و سپس ممنوعالمنبر شد. او در این دوره فعالیتهای فرهنگی مختلفی از جمله تأسیس دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، تأسیس مدرسه راهنمایی مفید، تأسیس و بنای کانون توحید و تأسیس مکتب امیرالمؤمنین(ع) را در کارنامه خود دارد.
در سال ۱۳۵۲ و به دنبال فعالیت گسترده حجتالاسلام باهنر و حساسیت و کنترل شدید ساواک بر اعمال و رفت و آمدهای ایشان و برای تضعیف روحیه و تزلزل اراده محکم ایشان در مبارزه علیه رژیم، ساواک به طور مرتب و مستمر، نزدیکان به خصوص خواهر ایشان را دستگیر و مورد بازجویی قرار داد و در بیابانهای اطراف تهران رها کرد.
به دنبال این قضایا و در پی گزارش یکی از اهالی محل مبنی بر تکثیر و توزیع اعلامیه در منزل حجتالاسلام باهنر، بلافاصله ساواک به منزل ایشان حمله کرد و پس از بازرسی و توقیف برخی کتابها، ایشان را دستگیر و پس از چند روز با اخذ تعهد آزاد کرد.
شهید محمدجواد باهنر در شرح این خاطره، گفت: «یک جریان خانوادگی برای من پیش آمد. خواهری داشتم که نزد ما زندگی می کرد و آمدند و او را دستگیر کردند و دستگیریهای بسیار عجیبی بود. مرتب دستگیر میکردند و چند روز نگه میداشتند و گاهی در بیابانها رها میکردند و گاهی در گوشه دیگری از شهر و عمدتا اصرارشان این بود که روابط ما را بتوانند از او بپرسند که ما با چه گروههایی ارتباط داریم و چه جلساتی در منزل داریم و چه مسائلی را تعقیب می کنیم.»
حجتالاسلام باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سازمان نهضت سوادآموزی مشغول خدمت شد. او همچنین نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش بود.
باهنر در مجلس اول شورای اسلامی با ۶۴.۸۰ در صد آرا معادل دو میلیون و ۱۳۴ هزار و ۴۳۴ نفر نماینده مردم تهران شد.
ثبت دیدگاه